خرید آنلاین کتاب دختر پرتقال اثر یاستین گوردر همراه با تخفیف ویژه
فکر کردم آن پاکت بزرگ حتماً سنگین هم هست،انگار هر لحظه ممکن بود از دستش به زمین بیفتد،ولی آن پاکت پرتقال نبود که توجه من را جلب کرد نه خود دختر جوان بود.
بلافاصله متوجه حالت به خصوصی در او شدم چیزی افسونگر و جذاب علاوه بر آن متوجه شدم که دختر من را زیر نظر گرفته انگار از بین آدمهای سراسیمه ای که داخل واگن ازدحام کرده بودند،من را انتخاب کرده بود.
ظرف یک ثانیه اتفاق مهمی رخ داد.گویی از همان لحظه اتحادی پنهانی بین ما به وجود آمد.
همین که وارد واگن شدم با نگاهش من را به دام انداخت.
شاید هم اول من به او نگاه کردم شرایط خوبی نداشتم، چون آن وقتها به طرز عجیبی خجالتی بودم به یاد دارم که در طول آن سفر کوتاه آشکارا به این نتیجه رسیدم که هرگز آن دختر را فراموش نخواهم کرد.
نمیدانستم او کیست حتی نامش را هم نمیدانستم ولی از همان لحظه ی اول قدرت و نفوذش را بر خودم احساس کردم.
من یک سروگردن از او بلندتر بودم. دختر موهای بلند تیره و چشمان قهوه ای داشت و به نظر میرسید مثل خودم حدوداً نوزده ساله باشد.
وقتی نگاهش را بالا آورد مثل این بود که بدون تکان دادن سر به من علامت میدهد و همزمان لبخندی شیطنت آمیز تحویلم داد.
انگار از قبل همدیگر را میشناختیم،یا اینکه جرئت نمیکنم بگویم شاید هم قبلاً در دنیای دیگری با هم زندگی میکردیم فقط من و او انگار پیامی توی چشمان قهوه ای رنگش هویدا بود. لبخندش دو چال زیبا در گونه هایش ایجاد کرده بود.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.