خرید آنلاین کتاب کتابخانه نیمه شب اثر مت هیگ و ترجمه محمد صالح نورانی زاده
طبقات پر از کتاب کتابخانه نیمه شب دوباره کاملاً بی حرکت شده بودند، انگار که حرکت کردنشان هرگز امری ممکن نبوده.
نورا حس میکرد حالا در بخش دیگری از کتابخانه اند البته نمی شد گفت در اتاقی دیگر چون ظاهرا تمام کتابخانه فقط یک اتاق بینهایت وسیع بود و از آنجا که همه کتابها هنوز هم سبز بودند به سختی میشد با اطمینان گفت که در بخش دیگری از کتابخانه بودند یا نه اما به نظرش میرسید که نسبت به دفعه قبل در فاصله نزدیک تری از یک راهرو قرار دارد و از اینجا میتواند از فاصله میان یکی از طبقات چیزی جدید را ببیند.
یک میز اداری با کامپیوتری که رویش بود مثل دفتر کاری موقت و بدون دیوار که در راهروی میان ردیف قفسه ها گذاشته شده باشد.
خانم الم نه پشت میز اداری بلکه روی زمین جلوی نورا پشت میز چوبی کوچکی نشسته بود و شطرنج بازی میکرد.
نورا :گفت با اون چیزی که تصور میکردم فرق داشت.
به نظر میآمد خانم الم وسط بازی باشد.
همان طور که با چهره ای بی خیال به روبه رو خیره شده بود،مهرۀ فیل سیاه را حرکت داد تا سرباز سفید را بزند و پرسید حدس زدنش سخته نه؟ اینکه چی میتونه خوش حالمون کنه.»
خانم الم صفحه شطرنج را صدو هشتاد درجه چرخاند. به ظاهر داشت با خودش بازی می کرد.
نورا گفت: «آره، سخته اما حالا که من اومدم ،اینجا چه اتفاقی واسه اون می افته؟ منظورم واسه خودمه چه بلایی سرم میآد؟»
هنوز بررسیای ثبت نشده است.